۱۳۹۰ خرداد ۲۸, شنبه

سکس 4 نفری

سلام من يه دوستی داشتم به اسمه مهدی بچه باحالی بود چرا؟ چون داستانی که مينويسمو برايه دوتا مون اتفاق افتاده من با مهدی خيلی حال ميکردم با هم ندار بوديم يه بار باهم يکی از بچه هاي مدرسه رو با هم کرديم،،، تو مدرسه بوديم با مهدی داشتيم از کسو کون حرف ميزديم مهدی از دوسته مادرش ميگفت ...ميگفت يه همسايه دارن که دوسته مادرشه مهدی ميگفت هر سری که مياد خونمون باعث ميشه من جق بزنم با تيپيی که ميزنه... گفتم مگه چه تيپی ميزنه گفت: يه بار اومده بود يه دامنه کوتاه پوشيده بود با يه تيشرت نازک که سينه هاش قشنگ معلوم بود وقتی ميشينه جلوي من کسشو ميبينم پاهايه لخت گوشتيشو يه بار که داشت لباس عوض ميکرد قایمکی لخت لخت ديدمش کون گنده و گردی داره منم خيلی کنج کاو شدم که ببينمش .... يه بار از مهدی خواستم منو ببره خونشون که من اون زنو ببينم ،،، بعد از چند هفته مهدی رديف کرد که بريم خونشون زنگ که خورد منو مهدی رفتيم خونشون هيچ کس خونه نبود گفتم کونی منو کير کردی گفت خوب کونی مادرم با همون معصوم خانوم رفته ديگه يه ربع ديگه ميان معصوم خانومم تا عصری اينجاست ...رفتيم تو اطاق تا اونا بيان مهدی دوباره بدنشو برام تشریح ميکرد که مادرشينا اومدن مهدی رفت درو باز کرد منم از لايه در اطاق داشتم نگاه ميکردم مادره مهدی با معصوم خانوم اومدن تو مهدی به مادرش گفت که من اومدم تا باهاش درس بخونم مادرشم زياد به حرفايه مهدی توجه نکردو با معصوم خانوم همون جا لباس عوض کردن مادره مهدی مانتشو در اورد و چيزی زيادیی نپوشيده بود ولی معصوم خانوم مانتو رو در اورد يه بلوزه آستین حلقه ای بافتنی که سوراخيه بزرگی داشت خيلی هم تنگ بود قشنگ سوتينش معلوم بود گردو های بزرگشم معلوم بود يه شلوار لي هم تنش بود بعد يه دامنه بلند تنش کرد بعدم شلوارو از زير در آورد مهدي بيشتر حال مکرد چون نزديک به صحنه بود ..نزديکيه ناهار شد مادر مهدی اونو فرستاد نون بگيره مهدی اومد بمن گفت تا من ميام قشنگ نگاه کن مهدی رفت منم رفتم از لايه در داشتم نگاه ميکردم انگار حرفه لباس بود مادره مهدی ناهيد خانوم رفت طرف کمد يه لباس اورد نشونه معصوم خانوم داد بعد انگار معصومه ازش خاست تا بپوشه اون اول يه نگاه به دره اطاق ما انداخت ديد خبری نيست پشتش به من بود پيرهنشو در اورد من ميخواستم به خاطره مهدی از اين صحنه بگزرم تا اينکه مادرش برگشت کونه قلمبه ی معصومه... دو تا سينيه گردویی... سریع کيرمو در اوردم جق زدم اوضاع داشت بی ريخت تر مي شد شلوارشم در اورد نميدونم چی شد چشم بسته شد باز کردم ديدم بابا... معصومه هم داره لخت ميشه اوضاع خيلی کير تو کير بود معصوم رفت طرف ناهيد سينه هاشو گرفت تو دستش خودشم سينه های قشنگی داشت منم کير تو دست.. هاجو واج مونده بودم که تا تعادلم بهم خورد در باز شد افتادم بيرون خانوم ها در صحنه منو ديدن از همه بد تر کيرمو هم ديدن يه اووو کشيدنو اومدن ترفم..... داشتم از ترس ميمردم... کيرمو که گرفتن داره اطاق باز شد ديدم مهدی لخت وايساده از تعجب داشتم شاخ در می اوردم ناهيد مادرش رفت کيره مهديو کامل کرد تو دهنش معصومم کير منو کرد تو دهنش بد به مهدی گفتم اينجا چه خبره ...گفت: يه بار قضييه رضا رو که تو مدرسه کرديم و تعريف کردم و از کير بزرگت اينا هم سيريش شدن که تو بايد با کيرت يه حا لی به اينا بدی ديدم اينا خودشون ميخوان لخت شدم ناهيد و معصومه دوتايی افتادن به جون کيرم چه ساکی ميزدن مهد ام با کسشون بازی ميکرد خوب که کيرمو خوردن رفتم سراغه سينه های ناهيد ...ناهيد و خوابوندم از طرفه سرش چر دستو پا شدم و سينهارو ميخوردم مهدی هم کسه شو ميخورد معصوم هم از زيرم اومده بود داشت کيرمو ميخورد سينهش خيلی باحال بود گرده گرد نوکشم اندازيه يه بنده انگشت زده بود بيرون نرمو گرم من عادت ندارم تو هيچ سکسی از طرفم لب بگيرم به ندرت اتفاق ميوفته چون فکر ميکنم لب فقط براي ابراز عشق و القت خلاصه اونرو چهار دستو پا کردم که مدله سگی بکنم چه کوني داشتن کسشون از ليه اون رون های گوشتيو سفيد که انقدر گنده بودن که بهم کيب شده بودن زده بود بيرون از جلو هم کيره مهديو ميخوردن کسه معصوم خوشگلترو جمو جور تر بود اول کردم تو کسه معصوم که جيغش رفت هوا ولی بعد که چند دقیقه داد ميزد جر بده منم نه مردی نکردم کيرمو تا ته کردم تو کسش که ابشو تو کسش احساس کردم بقلمون نهيد داشت بدست کسشو ميماليد کيرمو در اوردم کردم تو کس ناهيد يه ذره گشاد تر از معصوم بود ولی کيره من بد چيزی بود کردم تو ميگفت منو بکش جر دادن حال نميده پاره پاره کن هر چقدر محکم کردم هم جيق نزد مهديو اوردم خوابوندم بغل ناهيد ناهيد و رو به خودم نشوندم رو کير پسرش لنگشو گرفتم بلا کيره خدامو کردم تو کسش کير مهديم تو کسش بود ديگه جيق ميزد سينهشم جلوم بود ميخوردمو حال ميکردم چند دقيقه شديد کردمش که خواستم در بيارم که ابم تو نريزه مهدی گفت ماله من داره مياد تهم بريز تو جلوشو بسته مهدی ريخت تو کيرشو در اورد داد معصوم براش ساک زدو تميز کرد ابه مهدی خورده بود به کيرم ليزه ليزه شده بود تن تن تلنبه زدم که ابم اومد همشو ريختم تو کسش خلاصه اينکه اون روز کلی حال کرديم بعداين قضیه ديگه پا نداد از اين حالا بکنيم

هیچ نظری موجود نیست: